وبلاگ :
ســــــايـــنــا
يادداشت :
گاهي
نظرات :
0
خصوصي ،
23
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فرنوش
در حضور خارها هم ميشود يک ياس بود، در هياهوي مترسکها پر از احساس بود
ميشود حتي براي ديدن پروانه ها، شيشه هاي مات يک متروکه را الماس بود
دست در دست پرنده، بال در بال، نسيم ساقه هاي هرز اين بيشه را داس بود
کاش ميشد حرفي از "کاش ميشد" هم نبود، هر چه بود احساس بود و عشق و ياس بود